فاطمه زهرا (س) بندر ترکمن

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

اهمیت پژوهش از دیدگاه مقام معظم رهبری

اهمیت پژوهش از دیدگاه مقام معظم رهبری

ضرورت پژوهش

از دیدگاه مقام معظم رهبری مد ظله

ما اگر تحقیق را جدی نگیریم، باز سالهای متمادی بایستی چشم به منابع خارجی بدوزیم و منتظر بمانیم که یک نفر در یک گوشه ی دنیا تحقیقی بکند و ما از او یا از آثار تألیفی بر اساس تحقیق او استفاده کنیم و اینجا آموزش بدهیم. این نمیشود؛ این وابستگی است؛ …..من بارها گفته ام که ما از شاگردی ننگمان نمیکند که شاگردی کنیم؛ استاد پیدا بشود، ما پیش او شاگردی میکنیم؛ اما از این ننگمان میشود که همیشه و در همه ی موارد شاگرد باقی بمانیم؛ این که نمیشود.[۱]

[۱]  – دیدار اساتید و رؤسای دانشگاهها ۹/مهر/۸۶

پاسخ به چند شبهه قرآنی !!

09 آذر 1395 توسط غریبی فر

 

پاسخ به چند شبهه قرآنی !! 

 

 


 

همیشه در طول تاریخ بوده‌اند افرادی كه برای رسیدن به نتیجه ی نامطلوب و شیطانی خود، دست به ایجاد شبهات و سوالات انحرافی در جامعه می كرده اند، تا به این وسیله انسانهای ساده را به خود جلب كرده و از مسیر هدایت خارج كنند.

در این بین، فضای مجازی از جمله محیط های است كه بعضی افراد به خاطر نیت‌های پلید خود، از این میدان غافل نبوده و همیشه سعی می كنند با ایجاد شبهات دیگران را گمراه كنند. در این مقاله به چند شبهه از این دسته شبهات به حول و قوه الهی پاسخ می دهیم.

 


حضرت محمد

 

شبهه اول: بی سوادی دلیل بر عدم راستگویی

قرآن تنها کتابی است که نویسنده‌ آن نمیتوانست خودش آن را بخواند چون بی سواد بود !!!

در خصوص این شبهه باید عرض كنیم این كه رسول اكرم (صلی الله علیه و الله وسلم) نمی توانسته بنویسد، این مطلب دلیلی بر رد نبوت ایشان، یا حتی دلیلی بر بی اعتباری این كتاب الهی نیست، چرا كه ؛

اولاً محتوای بسیار دقیق و زیبا و شگفت انگیز این مصحف الهی خود دلیل بر حقانیت آن می باشد، و از طرفی امی بودن و سواد نداشتن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) بهترین دلیل بر این است كه این كتاب نوشته دست بشر  نیست، چراكه یك شخص درس نخوانده و بی سواد هرگز توانایی آن را ندارد كه از جانب خود مطلبی را درست و جمع آوری کند.

اگر بخواهم ساده تر به این شبهه جواب دهیم باید گفت كه بی سوادی حضرت دلیل و تاییدی است كه این كتاب ساخته و پرداخته دست بشر نیست، چرا كه بسیاری از دانشمندان فصاحت و بلاغت هم قادر به همانند آوری مثل آن نبوده اند، در واقع اگر حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه وآله و سلم) شخصی دانشمند و تحصیل كرده و قادر به نوشتن وخواندن بود راحت تر می شد به او تهمت زد كه تو این كتاب را از جانب خود آورده ای.

بهترین علت بی سواد بودن این پیامبر الهی ، در بعضی از آیات كلام الله مجید بیان شده است.

« وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِكَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ [العنكبوت/ 48] و تو هیچ كتابى را پیش از این نمى‏خواندى و با دست [راست‏] خود [كتابى‏] نمى‏نوشتى، و گر نه باطل‏اندیشان قطعاً به شك مى‏افتادند.»

کفار اعتقاد داشتند که قرآن نوشته ها و اساطیر گذشتگان است:

«وَقَالُوا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ اكْتَتَبَهَا فَهِیَ تُمْلَى عَلَیْهِ بُكْرَةً وَأَصِیلًا [فرقان/5] 

و گفتند: «افسانه‏هاى پیشینیان است كه آنها را براى خود نوشته، و صبح و شام بر او املا مى‏شود.» 

 

شبهه دوم: اعمال و برداشت شیطانی، رنگ و لعاب قرآنی

قرآن تنها کتابی است که بر مصداق آن شیعه و سنی و دیگر فرق اسلامی یکدیگر را به قتل می رسانند تا به بهشت بروند. پروتستان ها و کاتولیک ها همدیگر را می کشتند، اما دارای انجیل های متفاوت بودند.

كتاب قرآن این معجزه جاویدان الهی برنامه ی سعادت و هدایت بشر است، برنامه ای كه محتوای الهی و ارزشمند ودقیق آن خود گواه بر حقانیت آن می باشد، شبهات ناقص و غیر اصولی به هیچ وجه نمی تواند ذره ای از قداست و ارزش و جایگاه الهی این كتاب آسمانی بكاهد

 

در خصوص این شبهه باید گفت كه، یک بی انصافی بسیار بزرگ در طرح آن صورت گرفته است، چرا كه چیزی را به قرآن نسبت داده اند كه قابل نسبت به قرآن نیست.

در واقع  تفسیر به رأی كه بعضی از افراد از خود نشان می دهند، یكی از گناهان بسیار بزرگ و نابخشودنی است.

برداشت های شیطانی و غیر صحیح از آیات ،مصداق واقعی تفسیر به رأی است، كه خداوند متعالی و حضرات معصومین علیهم السلام از آن نهی كرده اند.

در واقع اگر افراد بی سواد و جاهل برداشت نادرستی، از آیات كردند نباید این برداشت نادرست را حمل بر نظر و ایده قرآنی و خداوند متعال دانست، بلكه این برداشت و تفسیر ناصحیح دلیل بر ضعف و سستی مطرح كنندگان آن می باشد.

عیّاشی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل می‌كند كه فرمودند: «مَنْ فسّر القرآن برأیه ان اصابَ لم یُوجَز، و ان اخطاً فهو ابعدُ من السماء»[

مرآة الانوار، مقدمه تفسیر قرآن، ص 16، به نقل از: عمید زنجانی، عباسعلی، همان، ص 223] (كسی كه قرآن را به رأی و نظر خویش تفسیر كند، اگر درست و مطابقِ با واقع باشد، اجر و پاداشی برایش نیست و اگر خطا رود، هر آینه (از مرز و حق و حقیقت) بیشتر از فاصله آسمان‌ها از یكدیگر، دور شده است.»

كتاب الهی به صراحت از قتل و خون ریزی نهی كرده و آن را از جمله بزرگترین گناهان می شمارد .

«وَمَن یَقْتُلْ مُۆْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآۆُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا [نساء/93] و هر كس عمداً مۆمنى را بكشد، كیفرش دوزخ است كه در آن ماندگار خواهد بود و خدا بر او خشم مى‏گیرد و لعنتش مى‏كند و عذابى بزرگ برایش آماده ساخته است.»

 

شبهه سوم:

تنها کتابی است که آنقدر ابهام دارد که قادر است از یک طرف قاتلینی مانند طالبان و از طرف دیگر مرتجعی مذهبی و صوفی نما مانند امام محمد غزالی را تولید کند.

برداشت های شیطانی و غیر صحیح از آیات مصداق واقعی تفسیر به رای است، كه خداوند متعالی و حضرات معصومین علیهم السلام از آن نهی كرده اند، در واقع اگر افراد بی سواد و جاهل برداشت نادرستی، از آیات كردند نباید این برداشت نادرست را حمل بر نظر و ایده قرآنی و خداوند متعال دانست، بلكه این برداشت و تفسیر نا صحیح دلیل بر ضعف و سستی مطرح كنند گان آن می باشد

 

این شبهه هم بسیار سست و بی اساس می باشد و تقریباً جوابی همانند جواب قبلی دارد.

در واقع ابهام در مسیر و راهی است كه مادر پیش می گیریم نه در محتوای دقیق قرآن،راه و روش های غلطی كه ما برای رسیدن به مقصود متكلم در پیش می گیریم ،مورد تایید قرآن و خداوند متعال نیست، در واقع این انحراف ریشه در وجود خود ما دارد نه در قرآن.

اگر ما یک راه را اشتباه از یك نقشه برداشت می كنیم، دلیل بر غلط بودن این نقشه نیست، بلكه ما با علائم و هشدارهای این نقشه آگاه نیستیم و همین باعث گمراهی ما شده است.

اگر كسانی به واسطه اجتهاد و ایستادگی در برابر نص صریح قرآن و روایات ، برداشت ناصواب و غیر اصولی را از آیات می كنند، به خاطر راه ها و روش های غیر علمی و غیر منطقی است كه خود در پیش می گیرند .

در پایان باید عرض كنم كتاب قرآن این معجزه جاویدان الهی برنامه ی سعادت و هدایت بشر است.

برنامه ای كه محتوای الهی و ارزشمند و دقیق آن خود گواه بر حقانیت آن می باشد، شبهات ناقص و غیر اصولی به هیچ وجه نمی تواند ذره ای از قداست و ارزش و جایگاه الهی این كتاب آسمانی بكاهد.

 

 
 نظر دهید »

رابطه آيه «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» و آيه عدم پذيرش غيراسلام

09 آذر 1395 توسط غریبی فر

 

 

رابطه آيه «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» و آيه عدم پذيرش غيراسلام 

چگونه آيه (لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ)(بقره،آيه 256) با آيه ديگرى كه مى‏فرمايد: «و هر كس غير از اسلام دينى بجويد، هرگز از او پذيرفته نشود» (آل عمران،آيه 85)، سازگار است؟

Din03.jpg

براى برخى اين گونه تداعى شده كه نبايد ديگران را ملزم كنيم كه دين خاصى را بپذيرند؛ بلكه هر دينى از اديان را داشته باشند، كافى است.

آن چه مهم است، اين است كه انسان به خدا ايمان داشته باشد و طبق يكى از برنامه‏هاى خدايى، عمل كند؛ چه مسيحى، چه يهودى و چه اسلام!

در پاسخ بايد گفت كه عدم اجبار بر پذيرش دين خاصى، دليل بر حق بودن تمام اديان و مسلك‏ها نمى‏باشد؛ بلكه دليل بر احترام به آزادى انسان‏ در انتخاب دين و عدم ثمربخشى اجبار در گرايش به دين خاصى است.

از سوى ديگر، حق بودن اديان و شريعت‏ها در طول تاريخ، دليلى بر حقيقت‏جو بودن پيروان آنان، پس از ظهور شريعت كامل‏تر و تجلى حقِ آشكارتر، نخواهد بود. بنابراين، حقيقت‏جوى واقعى، كسى است كه به تمام مظاهر حق در طول تاريخ، ايمان داشته باشد و به كامل‏ترين شريعت عمل كند.

بنابراين، «مسلمان حقيقى» در طول تاريخ، كسى است كه به پيامبر عصر خود و تمام پيامبران پيشين، ايمان داشته باشد و در برابر آخرين شريعت و فرمان‏هاى خداوند، «تسليم» باشد.[1] شهيد مطهرى در اين‏باره مى‏نويسد:[2] درست است كه در دين، اكراه و اجبارى نيست؛ (لا إِكْراهَ فِى الدِّينِ)، ولى اين سخن به اين معنا نيست كه دين خدا در هر زمانى، متعدد است و ما حق داريم هر كدام را كه بخواهيم، انتخاب كنيم؛ چنين نيست. در هر زمانى، يك دين حق وجود دارد و بس.

هر زمان پيغمبر صاحب شريعتى از طرف خدا آمده، مردم موظف بوده‏اند كه از راهنمايى او استفاده كنند و قوانين و احكام خود را چه در عبادات و چه در غير عبادات، از او فراگيرند؛ تا نوبت به حضرت خاتم‏الانبياء رسيده است. در اين زمان، اگر كسى بخواهد به سوى خدا راهى بجويد، بايد از دستورات دين او راهنمايى بجويد.

قرآن كريم مى‏فرمايد: (وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الآْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ)[3]؛ «هر كس غير از اسلام دينى بجويد، هرگز از او پذيرفته نشود و او در جهان ديگر، از جمله زيان‏كاران خواهد بود». اگر گفته شود كه مراد از واژه‏«اسلام»، خصوص دين ما نيست، بلكه منظور، تسليم خدا شدن است.

پاسخ اين است كه البته اسلام، همان تسليم است و دين اسلام، همان دين تسليم است؛ ولى حقيقت تسليم در هر زمانى، شكلى داشته و در اين زمان، شكل آن، همان دين گران‏مايه‏اى است كه به دست حضرت خاتم‏الانبياء، ظهور يافته است و قهراً كلمه اسلام بر آن منطبق مى‏گردد.

به عبارت ديگر، لازمه تسليم خداشدن، پذيرفتن دستورهاى اوست و روشن است كه همواره به آخرين دستور خدا بايد عمل كرد و آخرين دستور خدا، همان چيزى است كه آخرين رسول او آورده است. در نتيجه، اگر چه نبايد شريعت اسلام را بر پيروان اديان ديگر تحميل كرد، امّا اين به معناى امضاى حقانيت اديان، به موازات هم ديگر نيست؛ بلكه بايد با گفت و گو و تبليغ، آنان را به سوى جلوه كامل حق، در اين عصر و زمان-/ يعنى شريعت اسلام- دعوت كرد. روش پيامبر در صدر اسلام و ديگر امامان و بزرگان دين در طول تاريخ اسلام، اين‏گونه بوده است.

بنابراين، پلوراليسم به معناى حقانيت تكثر اديان، مردود است؛ امّا به معناى زندگى مسالمت‏آميز پيروان اديان مختلف، بدون اشكال است.

در قرآن مجيد مى‏خوانيم: (وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ)[4]؛ «و به كسانى كه اهل‏كتابند و به مشركان بگو: آيا اسلام آورده‏ايد؟ پس اگر اسلام آوردند، قطعاً هدايت يافته‏اند و اگر روى برتافتند، فقط رساندن پيام بر عهده توست».

از اين آيه شريفه به خوبى آشكار مى‏شود كه در پذيرفتن شريعت اسلام، هيچ‏گونه اجبارى نيست و مسلمانان نبايد ديگران را مجبور سازند؛ اما عدم اجبار، دليل بر حقانيت پيروان اديان ديگر نيست؛ بلكه اگر با آگاهى به حقانيت پيامبر اسلام، به انكار بپردازند و كفر بورزند، در «قيامت»، جايگاه آنان جهنم خواهد بود.

در قرآن مجيد مى‏خوانيم: (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ اهل الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِى نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها)[5]؛ «كسانى از اهل كتاب كه [به آن چه پيامبر اسلام آورده است‏]، كفر ورزيده‏اند و [نيز] مشركان در آتش دوزخند [و] در آن، همواره مى‏مانند».

از اين آيه شريفه به خوبى آشكار مى‏شود كه مراد از آياتى كه پيروان اديان ديگر را اهل نجات دانسته‏[6]، يقيناً منكران حقانيت اسلام و صف‏آرايان در مقابل شريعت اسلام نيستند و چه بسا كسانى كه توانايى شناخت حقانيت اسلام را داشته‏اند، ولى به آسانى از كنار شناخت حق گذشته‏اند نيز در قيامت عذرى نداشته باشند.[7]


[1] ر. ك: بقره( 2)، آيه 285.

[2] ر. ك مجموعه آثار، ج 1( عدل الهى)، ص 277.

[3] آل‏عمران( 3)، آيه 85.

[4] آل‏عمران( 3)، آيه 20.

[5] بينه( 98)، آيه 6.

[6] ر. ك: مائده( 5)، آيه 69.

[7] عليرضا مستشارى، دفتر سى و ششم(تفسير آيات برگزيده-جلد 1) پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، 1جلد، دفتر نشر معارف - قم، چاپ: پنجم، 1390.

(به نقل از: نرم افزار پرسش ها و پاسخ های دانشجویی، دفتر سی و ششم - تفسیر آیات برگزیده، ج1)


Tags: 

  • پاسخ به شبهات قرآنی

 نظر دهید »

چرا خدا در قرآن به آفریده هایش قسم خورده؟

09 آذر 1395 توسط غریبی فر

 

 

چرا خدا در قرآن به آفریده هایش قسم خورده؟

 


پرسش :در قرآن بار ها خدا به آفریده هاش قسم خورده. مثلا به انجیر به زیتون و خیلی چیزای دیگه.مگه نمیگیم خدا بزرگه … خدا همه کاری میتونه انجام بده ،خب؟پس چراخدا باید به آفریده هاش قسم بخوره؟ چه لزومی داره؟ چرا خدای به اون بزرگی باید بیاد مثلا به انجیر قسم بخوره.فلسفه این قسم ها چیه؟

پاسخ:

 

1. سوگند های خداوند در قرآن:در قرآن بیش از صد “قسم” با واژگان مختلف: قسم، حلف، یمین، واو قسم و… در بیش از چهل سوره ذکر شده است. سوال شما مربوط به آفریده ها و واژگانی است که خداوند با آن ها قسم یاد کرده است . این موارد عبارتند از: 1. قسم به نام پاکش،2. قسم به جان پیامبر ،3. قسم به قرآن،4. قسم به فرشتگان،5. قسم به انسان،6. قسم به اسبان دونده¬ ی مجاهدان،7. قسم به زمان( زمان¬ های دنیوی و زمان¬ های اخروی)،8. قسم به مكان ( مکان¬ های زمینی،مکان¬ های آسمانی)،9. قسم به میوه¬ ها.

 

2. تفاوت سوگندهاى الهى يا سوگندهاى متعارف ميان مردم :

 

1- مردم معمولاً به چيزهايى سوگند ياد مى ‏كنند كه در نظرشان مقدس و يا بسيار عزيز است و در تمام آنها نگران مؤاخذه و يا صدمه، در صورت دروغ‏ گويى هستند .
2- هدف اصلى از سوگند مردم اثبات مطلب است، وقتى گوينده‏اى احتمال مى‏ دهد كه شنوندگان سخن او را باور نكنند با سوگند خوردن سعى مى‏ كند آنان را وادار به قبول نموده شك و ترديد را برطرف سازد.
اين در حالى است كه هيچيك از اين مطالب در سوگندهاى قرآن نيست، زيرا خداوند نه از كسى يا چيزى ترس دارد و نه فقدان چيزى برايش ضرر مى‏ رساند تا سوگند ياد كند، از طرف ديگر درباره سخن خدا ،مؤمن نياز به سوگند ندارد و براى كافر و معاند سوگند سودى ندارد .

 

3.حكمت و فلسفه سوگندهاى قرآن

 

1. براى تأكيد و بيان اهميت امورى كه خداوند براى آنها سوگند ياد كرده (جوابهاى قسم) تا مردم در آنها نيك بينديشند و به آنها اهميت ويژه قائل شوند.
2. براى متوجه كردن انسان به منافع و فوائد فراوان چيزهايى كه به آنها سوگند ياد شده است مانند خورشيد و ماه و ستارگان و شب و روز و حتى مثل انجير و زيتون كه آنها وسيله رحمت و نعمتند. 3. براى بيان واقعيت داشتن امورى كه مورد انكار يا شك و ترديد مردم مى ‏باشد مانند سوگند به قيامت و فرشتگان و وجدان انسان و امثال آنها

 

4. براى تعظيم و تكريم اعمال خير و شايسته تا مردم به انجام آنها تشويق و ترغيب شوند، مانند سوگند به اسبان مجاهدان و اوقات فريضه حج و امثال آن.

 

پس آن طورى كه از آيات قرآن و بيانات ائمه و پژوهشگران اسلامى استفاده مى ‏شود، سوگندهاى قرآن عالى ‏ترين وسيله جهت گرايش افكار انسان به تحقيق در ژرفاى مسائل و موجودات جهان است تا از رهگذر اين كوشش ها و دقت ها درهاى علوم و دانشها را بسوى جامعه انسانى بگشايند. و بقول طنطاوى «سوگندهاى قرآن كليد دانشها است»(الجواهر طنطاوى، ج 25، ص 258 به نقل از سوگندهاى قرآن ابوالقاسم رزاقى).

 نظر دهید »

شبهه قرآنی

09 آذر 1395 توسط غریبی فر

 

شبهه قرآنی 

 برقعی در کتابش که به بسیاری ایمیل شده نوشته: دعای عشرات در مفاتیح ضد قرآن و شرک است، چون در فرازی به غیر از خدا را شاهد بر ایمان گرفته است و خدا فرموده شهادت خدا کافیست، پاسخ چیست؟

 بالاخره از یک مبلغ وهابیت به جز این نیز انتظار نیست. اگر قرار بود که آنها دعا، توسل، شفاعت و … را قبول کنند که به این وضع نمی‌افتادند.

برقعی در این کتاب معترض شده است که خواننده در این دعا به غیر از خدا، ملائک، انبیاء و رسولان و حاملین عرش و … را شاهد بر ایمان خود می گیرد و چون وهابی‌ها مدعی‌اند که به جز قرآن هیچ موضوع و سخن دیگری را قبول ندارند و از غروری که ناشی از جهل‌شان است گمان می‌کنند که همین قرآن را نیز به خوبی می‌فهمند و می‌گوید: شاهد گرفتن به غیر از خدا شرکت است و مگر دیگرانی چون ملائک یا رسولان نیز مانند خدا سمیع و بصیر هستند؟

الف – این استدلال‌های سست نشان می‌دهد که برقعی حتی ظاهر آیات قرآن را کریم کاملاً نخوانده است، چه رسد به این که از تفسیر و تأویل و تشریح آنها چیزی بداند.

خداوند متعال حتی در مورد الوهیت و حقانیت خود، به شهادت ملائک و هم چنین اهل علم نیز تصریح می‌نماید، در حالی که ملائک و اهل علم همه مخلوقات او هستند و شهادت خدا کافیست:

«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» (آل عمران - 18)

ترجمه: خدا خود شاهد است بر اينكه معبودى جز او نيست، ملائكه و صاحبان علم نيز شهادت مى‏دهند به يگانگى او و اينكه او همواره به عدل قيام دارد، معبودى جز او كه عزيز و حكيم است وجود ندارد.

ب - خداوند متعال راجع به کتابی که خود نازل نموده است، خود «شهادت» می‌دهد و شهادت خدا کافیست، اما قید می‌نماید که ملائک نیز به این امر شهادت می‌دهند:

«لكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً» (النساء - 166)

ترجمه: [پس اينكه از تو مى‏خواهند كتابى از آسمان برايشان نازل كنى مردود است] و خدا شهادت مى‏دهد به اينكه كتابى كه به تو نازل كرده، به علم خود نازل كرده است (از جانب اوست)، ملائكه نيز شهادت مى‏دهد و خدا براى شهادت دادن بس است‏.

ج – خداوند متعال در چندین آیه به صراحت می‌فرماید که نه تنها رسول او «شاهد» همه‌ی شماست، شما امت مسلمان نیز شاهد دیگران هستید:

«وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيداً …» (البقره – 143)

ترجمه: و ما شما را اينچنين امتى وسط قرار داديم تا شاهدان بر ساير مردم باشيد و رسول بر شما شاهد باشد … .

د – خداوند متعال در قرآن کریم تصریح می‌نماید که هر امتی شاهدی دارد و پیامبر اکرم (ص)، شاهد بر این امت است:

«فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهيداً» (النساء - 41)

ترجمه: و حال كه ايمان نياوردند،- چه حالى خواهند داشت؟ در آن روزى كه از هر امتى گواهى بياوريم، و تو را نيز به عنوان گواه بر اين امت حاضر سازيم؟

ھ – خداوند متعال به هنگام امر به جهاد، نماز، زکات و آویختن به ریسمان الهی، تأکید می‌نماید که رسول او شاهد شماست:

«وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ وَ في‏ هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصيرُ» (الحج - 78)

ترجمه: و در راه خدا كارزار كنيد چنان كه سزاوار كارزار كردن براى او است او شما را برگزيد و در اين دين براى شما دشوارى ننهاده آئين پدرتان ابراهيم است و او شما را از پيش و هم در اين قرآن مسلمان نام داد تا اين پيغمبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد پس نماز گزاريد و زكات دهيد و به خدا تكيه كنيد كه او مولاى شما است و چه خوب مولا و چه خوب ياورى است‏.

و – اما در خصوص این سؤال که مگر ملائک یا انبیای الهی نیز مانند خداوند سمیع و بصیر هستند؟ دقت شود که خداوند متعال مانندی ندارد، اما به هر کس که بخواهد «سمع و بصر» می‌دهد و فرمود که به همه شما قلب، سمع و بصر دادیم و به همین علت مسئول و پاسخ‌گو نیز هستید:

«وَ هُوَ الَّذي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَليلاً ما تَشْكُرُونَ» (المؤمنون - 78)

ترجمه: و او است خدايى كه براى شما گوش و چشم و قلب آفريد، عده بسيار كمى از شما شكر او را به جا مى‏آوريد

«وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فيما إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فيهِ وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً فَما أَغْنى‏ عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِذْ كانُوا يَجْحَدُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُن‏» (الاحقاف – 26)

ترجمه: با اينكه به آنان مكنت‏هايى داده بوديم كه به شما نداده‏ايم به آنها نيز گوش و چشم و فهم داده بوديم اما نه گوششان به دردشان خورد و نه از چشم و دل خود كمترين بهره‏اى بردند، چون آيات خدا را انكار مى‏كردند و همان عذابى كه مسخره‏اش مى‏كردند بر سرشان بيامد.

نگاه سطحی به آیات فوق نیز اثبات می‌نماید که انبیاء و رسولان شاهدان امت هستند و نیز اثبات می‌نماید که منکرین این «شهادت» یا اصلاً قرآن را یک بار از رو کامل نخوانده و نفهمیده‌اند [چه رسد به حدیث و … که اصلاً قبول ندارند] و یا خوانده‌اند و می‌دانند، اما دروغ می‌گویند تا مردم را گمراه کنند و خداوند متعال شاهد این نفاق‌ها نیز هست:

«إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُونَ» (المنافقون -1)

ترجمه: اى رسول ما چون منافقان (رياكار) نزد تو آمده گفتند كه ما به يقين و حقيقت گواهى مى‏دهيم كه تو رسول خدايى (فريب مخور) خدا مى‏داند كه تو رسول اويى. و خدا گواهى مى‏دهد كه منافقان (سخن به مكر و خدعه و) دروغ مى‏گويند.

 
 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 18
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • ...
  • 22
  • ...
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

فاطمه زهرا (س) بندر ترکمن

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس