آیا كودكى پنچ ساله بود می تواند پيشوايى مسلمين را داشته باشد؟
پاسخ : پاسخ اجمالى: پيشوايى به كوچكى و بزرگى نيست، بلكه مربوط به قابليتها و استعدادها است رهبرى و پيشوايى امت در كودكى كه سهل، حتى در نوزادى، هم امكان دارد و هم واقع شده است داستان حضرت عيسى ـ عليه السلام ـ شاهد بر اين سخن كه در قرآن مى فرمايد: “فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي المَهْدِ صَبِيّاً × قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الكِتابَ وَجَعَلَنِي نَبِيّاً".[1] آيا سندى محكم تر از قرآن وجود دارد. پاسخ تفصيلى: اولاً: اگر در اخبار اهل بيت ـ عليهم السلام ـ تأمل شود معلوم مى گردد كه مقام نبوت و امامت يك مقام ظاهرى ناچيز نيست كه هر كسى صلاحيت آن را داشته باشد بلكه نبوت مقام ارجمندى است كه شخص واجد آن مقام با حق تعالى ارتباط و اتصال داشته از افاضات و علوم عوالم غيبى برخوردار مى شود، احكام و قوانين الهى بر باطن و قلب نورانيش وحى و الهام مى گردد و به طورى آنها را دريافت مى كند كه از هر گونه خطا و اشتباهى معصوم است. همينطور ولايت و امامت مقام بزرگى است كه واجد آن مقام به طورى احكام خدايى و علوم نبوت را تحمل و ضبط مى كند كه خطا و نسيان و عصيان در ساحت وجود مقدسش راه ندارد و همواره با عوالم غيبى مرتبط بوده و از افاضات و اشراقات الهى بهره مند مى گردد. بواسطه علم و عمل پيشوا و امام انسانيت و نمونه و مظهر دين و حجت خداوندى است، معلوم است كه هر كسى قابليت و استعداد احراز اين مقام شامخ را ندارد بلكه بايد از حيث روح در مرتبه اعلاى انسانيت باشد تا لياقت ارتباط با عوالم غيبى و دريافت علوم و ضبط آنها را واجد باشد و از حيث تركيبات جسمانى و قواى دماغى در كمال اعتدال باشد تا بتواند حقايق عالم هستى و افاضات غيبى را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانى تنزل دهد و به مردم ابلاغ كند پس پيغمبر و امام از حيث آفرينش ممتازند و به واسطه همين استعداد و امتياز ذاتى است كه خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت و امامت انتخاب مى كنند، اين امتياز از همان اوان كودكى در وجود آنهان موجود است لكن هر وقت كه صلاح بود و شرايط موجود شد و مانعى در كار نبود آن افراد برجسته رسماً به مقام و منصب نبوت و امامت معرفى مى شوند اين انتخاب و نصب ظاهرى چنانكه گاهى بعد از بلوغ يا در زمان بزرگى انجام مى گيرد ممكن است در ايام كودكى تحقق پذيرد. چنانكه حضرت عيسى ـ عليه السلام ـ در گهوراه با مردم سخن گفت و خودش را پيغمبر و صاحب كتاب معرفى نمود. خداوند متعال در سوره مريم مى فرمايد: “فاشارت اليه قالوا: كيف نكلم من كان فى المهد صبياً. قال انى عبداللَّه آتانى الكتاب و جعلنى نبياً و جعلنى مباركاً اين ما كنت و اوصانى بالصلوة و الزكوة ما دمت حياً[2]” مريم به عيسى اشاره كرد، گفتند: “چگونه با كودكى كه در گهواره است سخن بگوييم؟! عيسى گفت من بنده خدايم كه مرا كتاب داده و به پيغمبرى برگزيده است و هر كجا باشم مبارك گردانيده و به نماز و زكوة تا زنده باشم سفارش كرده است. از اين آيه و آيات ديگر استفاده مى شود كه حضرت عيسى ـ عليه السلام ـ از همان كودكى و ايام صغر پيغمبر و صاحب كتاب بوده است. بنابراين هيچ مانعى ندارد كه كودكى در سن پنج سالگى با عوالم غيبى ارتباط داشته باشد و به وظيفه سنگين خزانه داراى و ضبط و تبليغ احكام منصوب گردد و در انجام وظيفه خويش و اداى اين امانت بزرگ كاملاً نيرومند و مقتدر باشد.[3] ثانياً: حضرت امام جواد ـ عليه السلام ـ هم در هنگام وفات پدرش نه ساله و يا هفت ساله بوده و امام رضا ـ عليه السلام ـ او را به عنوان جانشين خود معرفى نمود[4]، كه سخنان و مناظرات امام جواد ـ عليه السلام ـ و حل مشكلات بزرگ علمى و فقهى توسط آن حضرت تحسين و اعجاب دانشمندان اسلامى اعم از شيعه و سنى را بر انگيخته و آنان را به تعظيم در برابر عظمت علمى امام وا داشته است و هر كدام او را به نحوى ستوده اند و به عنوان نمونه: سبط بن جوزى مى گويد: (اما جواد ـ عليه السلام ـ) در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود.[5] ابن حجر هيتمى به اعلميت امام جواد ـ عليه السلام ـ اعتراف نموده مى نويسد: مأمون او را به دامادى انتخاب كرد زيرا با وجود كمى سن از نظر علم و آگاهى و حلم و بر همه دانشمندان برترى داشت.[6] ثالثاً: ائمه اطهار ـ عليه السلام ـ هم موضوع صغر سِنّ آن جناب را پيش بينى كرده و اعلام نموده اند تا مورد اعتراض مخالفين و معاندين قرار نگيرد. به عنوان نمونه: قال ابو جعفر ـ عليه السلام ـ : “صاحب هذالامر اصغرنا سناً و اخملنا شخصاً[7]” حضرت امام محمد باقر ـ عليه السلام ـ فرمود: حضرت صاحب الامر سن مباركش از ما كمتر و گمنام تر است. رابعاً: با اينكه آفرينش و خلقت ويژه انبياء و ائمه طورى است كه نمى توان آن را به افراد عادى مقايسه كرد مع الوصف در بين اطفال عادى هم گاهى افراد نادرى ديده مى شوند كه از حيث استعداد و حافظه نابغه عصر خويش بوده و قواى دماغى و ادراكات آنان از مردان چهل ساله هم بهتر است ابو على سينا فيلسوف نامى از اين افراد شمرده مى شود از وى نقل شده است كه گفته: چون به حد تميز رسيدم مرا به معلم قرآن سپردند و پس از آن معلم ادب پس هر چه را شاگردان بر استاد اديب قرائت مى كردند من همه را حفظ نمودم. بعلاوه آن،استاد مرا به كتابهاى ذيل تكليف كرد: “الصفات” و “غريب المصنف” و “ادب الكاتب” و “اصلاح المنطق” و “العين” و “شعر و حماسه” و “ديوان رومى” و “تصريف مازنى” و “نحو سيبويه” پس همه را در مدت يك سال و نيم حفظ كردم و اگر تعويق استاد نبود در كمتر از اين مدت حفظ مى كردم. پس از آن شروع كردم به ياد گرفتن فقه و چون به دوازده سالگى رسيدم بر طبق مذهب ابى حنيفه فتوى مى دادم پس از آن شروع كردم به علم طب و “قانون” را در سن شانزده سالگى تصنيف نمودم و در سِنّ بيست و چهار سالگى خودم را در تمام علوم متخصص مى دانستم.[8] درباره فاضل هندى گفته شده: “قبل از رسيدن به سن سيزده سالگى تمام علوم معقول و منقول را تكميل كرده بود و قبل از دوازده سالگى به تصنيف كتاب پرداخت[9] و همچنين نابغه عصر ما سيد محمد حسين طباطبايى. بنابراين در صورتى كه اطفال نابغه، داراى چنان مغز و قوايى باشند كه در سنين خرد سالى از عهده حفظ هزاران مطالب گوناگون و حل مشكلات و غوامض علوم بر آيند و نيروى محير العقول آنان باعث اعجاب گردد پس چه استبعادى دارد كه خداوند متعال حضرت بقيةاللَّه و حجّت حق و علت مبقيه انسانيت را در سن پنج سالگى به ولايت منصوب گرداند و تحمل و ضبط احكام را به عهده اش واگذار كند.[10] نتيجه آنكه عقلاً و وقوعاً هيچ استبعادى ندارد كه حضرت صاحب الامر (عج) در سن پنج سالگى پيشوايى مسلمين را به عهده بگيرد.
[1] . مريم/29. [2] . مريم/29. [3] . ابراهيم امينى، دادگستر جهان (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، ص13733) ص122-121. [4] . اثبات الوصيه، ص161. [5] . سبط بن جوزى، تذكرة الخواص، مكتبة الحيدريه، 1383 ه ق، ص359. [6] . ابن حجر هيتمى، صواعق المحرقه (ط 2، قاهره، مكتبة القاهره، 13855 ه ق) ص205. [7] . مجلسى، بحار الانوار، (اسلاميه) ج51، ص38. [8] . دادگستر جهان، ابراهيم امينى (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، 13733) ص124-123، به نقل از هدية الاصباب، ط تهران، سال 1329، ص76. [9] . هدية الاصباب، ط تهران، 1329، ص228. [10] . ابراهيم امينى، دادگستر جهان، (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، 13733) ص124-1233.
|
|